بزرگمنشی و بزرگمردی گرجیان
ماجرای خرید چای گرج در تفلیس
در بخش غربی گرجستان در مناطق آبخازیا و آجاریا در سواحل دریای سیاه که اقلیمی گرم و مرطوب دارد، چای پرورش داده میشود. این منطقه در کشت و تولید چای تجربیات فراوانی دارد. چای در گستره وسیعی در دوره شوروی در مجتمعهای کشت و صنعت دولتی (ساوخوز) کشت میشد. در صنعت چای ایران از متخصصین گرجی کشت و تولید چای بهره گرفته شده است.
پس از پایان همایش قفقاز در متن تاریخ جهان، که در شهر تفلیس، در دانشگاه دولتی گرجستان برگزار میشد، با استاد گرامی دکتر احسان اشراقی، رئیس گروه تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، برای خرید رهسپار «دینامو بازار» میشویم. این بازار در پیرامون استادیوم ورزشی دینامو در جنوب تفلیس (که تیم فوتبال دیناموی تفلیس معروف است) قرار دارد. در آنجا دست فروشها و مغازههای گوناگونی به خرید و فروش کالا و اجناس مورد نیاز مردم میپردازند. قیمتها در اینجا ارزانتر از هر جای دیگر است. کالاهای اروپایی و آسیایی عرضه میشود. چند قلم کالای ایرانی از جمله پودر لباسشویی، رب گوجه فرنگی، ماکارونی و برخی دیگر دیدم.
آقای دکتر اشراقی گفت که یکی از دوستانش از او خواسته است که از تفلیس برای او چای گرج سوغات بیاورد. در بازار دینامو سراغ چای گرجی گرفتیم. سال 1374 بود. در یک پاییز قشنگ. هیچ مغازه و دستفروشی چای گرجی نداشت. همه چای هندی بود و سیلانی.
می دانیم که در بخش غربی گرجستان در مناطق آبخازیا و آجاریا در سواحل دریای سیاه که اقلیمی گرم و مرطوب دارد، چای پرورش داده میشود. این منطقه در کشت و تولید چای تجربیات فراوانی دارد. چای در گستره وسیعی در دوره شوروی در مجتمعهای کشت و صنعت دولتی (ساوخوز) کشت میشد. در صنعت چای ایران از متخصصین گرجی کشت و تولید چای بهره گرفته شده است. گرجیها موفق به اختراع و تولید کمباین چای شدهاند. در دوره پس از فروپاشی شوروی و استقلال گرجستان، این مزارع از هم پاشید و بدون کشت باقی ماند، بودجه های دولتی و یارانه های مسکو قطع و زمینها تقطیع شد و هر کسی بخشی از آن را مالک شد.
پس از کنکاش و جستجوی فراوان به ما گفته شد که در انتهای بازار مردی چای گرجی میفروشد. او را یافتیم. مغازهای بود با اندک کالا. از اجناس خالی شده بود. مردی تهیدست، که شاید روزی در دوره شوروی برای خود سر و سامانی و سرمایه و آبرویی داشت. مردی میانسال و محترم. از او چای گرجی خواستم. گفت تنها یک بسته دارد که مربوط به سالهای قبل است. چای را آورد. از من پرسید کجایی هستی؟ گفتم ایرانیام. گفت برای چه آمدهاید؟ گفتم برای شرکت در کنفرانس بزرگداشت ایوانه جاواخیشویلی آمدهایم. کتاب گرجستان را که در تهران به همین مناسبت تالیف و منتشر کرده بودم، و در پشت جلد عنوان و مولف را به زبان گرجی نوشته شده بود، به او نشان دادم. او بسیار خوشحال شد و برقی در چشمانش درخشید. از من تشکر کرد. هنگام خداحافظی پول چای را از من نگرفت، گفت مهمان هستید. نپذیرفتم؛ اصرار کردم. او گفت که شما برای شناساندن کشور ما در ایران کاری فرهنگی انجام داده و برای بزرگداشت دانشمند گرجی رنج سفر کشیدهاید، آن گاه من از شما برای یک سوغات کوچک و بیارزش پول بگیرم؟ هرگز این کار را نخواهم کرد. بزرگمنشی او درسی بزرگ بود، این یک نمونه کوچک از بزرگمردیهای گرجیهاست. آیا چنین بازاری و کاسبکاری را در جایی دیگر سراغ دارید؟
منبع:
(کتاب سفرنامه گرجستان، تالیف دکتر بهرام امیراحمدیان)
|